... بهر جنگ آماده شو!
مترجم: ا. م. شیری مترجم: ا. م. شیری

 
الکساندر کوستین(Alexander Costin)
http://www.terra-america.ru/gotovsya-k-voine.aspx 
 

۱۳ آبان ۱۳۹۰
پیامدهای جنگ استعماری لیبی از محدود مغرب(۱) خارج می شود.
تنها یک گزینه باقی مانده است: آماده شدن برای مقابله با حمله نظامی، همه آن کاری است که بخاطر پیروزی باید انجام داد. لازم به یادآوری است که دقیقاًَ ۷۰ سال قبل، بسیاریها علاقمند بودند در متن روسیه مرده عکس یادگاری بگیرند. کاملا محتمل است که چنین انسانهایی در آینده نیز یافت خواهند شد. ولی فعلا جنازه معمر قذافی به مهمترین موضوع عکس تبدیل شده است.
«مرگ رسمی» رهبر جماهیری موجب برگشتن باز هم بیشتر چشمها به سوی حوادث لیبی شده است.  رسانه های ارتباط جمعی و مجامع سالم، تفاسیر مختلفی از قتل معمر قذافی و همچنین، از شقوق مختلف روند حوادث لیبی ارائه می دهند که با برقراری ثبات در این کشور هنوز فاصله بسیار زیادی دارد.
در مجموع، علاقمندی عمومی همچنانکه انتظار می رفت، در همان مسیر شبیه سازی شده سیر می کند. دوستداران خوراکهای سرپایی اطلاعرسانی مجذوب تصاویر دلخراش آخرین لحظات زندگی سرهنگ قذفی شده اند. اما تصاویر تلویزیونی، هرچند کشتارهای خیابانی واقعی هم باشند، واقعیت امر را منعکس نمی سازند.
با تماشای این فاجعه در فضای مجازی، بی اختیار صحنه هایی از فیلم مشهور (و کتاب کم شهرت) «مرد همیشه در حال فرار» که  در آنها، بشریت به «گوشت» مجازی مصرفی خونالود و بد بو تبدیل می شود، در جلو چشمانم پدیدار گردیدند. برای پیشینیان ما، هنوز تا آن آینده روشن سوسیالیستی، تصور این پدیده که کانالهای تلویزیونی جهان با اشتیاق کشتار انبوه انسانهای هر چند مقصر اما دارای حق دفاع و محاکمه را بطور زنده پخش خواهند کرد، مشکل بود. (در داخل پرانتز می گویم که از برخی ناهنجاریها در چشم انداز آینده، حتی زمانیکه داستانهای تخیلی- علمی اتحاد شوروی، پیروزی خرد و فناوری توأم با صحنه های خوفناک و آخرالزمانی از فانتزی غرب پس از تئوری «پایان تاریخ» فوکوشیما را به تصویر می کشید، همواره شگفت زده می شدم. اما امروز می بینم که تخیل غربی به واقعیت نزدیک تر بود).
***
برای مطالعه اوضاع، از آخر- از چگونگی قتل رهبر انقلاب لیبی شروع می کنم. برای این پژوهشگر کم و بیش کوچک روشن است که: زمان و چگونگی کشته شدن معمر قذافی، هیچ اهمیتی ندارد. علاوه بر آن، مرور اینگونه صحنه ها بشدت زیان آور است چرا که، در ورای تصاویر روشن کانالهای تلویزیونی، محتوای داخلی روندهای هنوز سرّی، هم در داخل کشور و هم در خارج از آن پنهان مانده است. تمام اطلاعات جعلی منتشره توسط رسانه های جمعی- بوسیله این قدرت موازی و مجازی، کمترین قرابتی با واقعیت امر ندارد. و قتل سرهنگ- پسآهنگ آنهاست.
باید صادقانه اذعان کرد که نتیجه قابل پیش بینی بود. قذافی در سر راه پیشرفته ترین و قوی ترین ماشین جنگی جهان ایستاده بود. از همان آغاز حمله تا اثرات مداخله نظامی، معلوم بود که او تنهاست.
قتل قذافی واقعیت افزایش بهای وسایل تولیدی را، اینکه قیمت کدام تولیدی افزوده خواهد شد، برای همه روشن کرد. اینها، همان وسایل ارتباطی هستند که چندان هم مبتذل بنظر نمی آیند. سیستم ارتباطی استراتژیک مطمئن، یعنی داده ها و رمزگذاریها. و این یک ارزیابی شخصی نیست، بلکه یک نتیجه گیری عملی کاملا مشخص می باشد. اوضاع را با در نظر گرفتن این واقعیت که بزرگترین بازیگر منطقه ای در مواجه با تجهیزات تعیین موقعیت آمریکایی یا مشابه اروپایی آنها، که به امنیت ملی هر کشوری نقطه پایان می گذارد، از چنان امکانی برخوردار نبود، بروشنی می توان درک نمود.
کاملا واضح است که میزان تقاضا به تجهیزات ارتباطی، به سیستم متمرکز در ماهواره های غیرقابل کنترل غربی و خدمات رمزنگاری- زمانیکه به محصول نظامی- سیاسی استراتژیک تبدیل می شوند، قطعا افزایش خواهد یافت.
در جهان امروزی توسعه پروژه سیستم ماهواره ای ارتباطات جهانی مفهوم مطلقا دیگری کسب می کند. هر ساختار نظامی- سیاسی بدون داشتن سیستم ارتباطی بسته، چیزی جز یک «دفتر باز» برای خواندن نخواهد بود.
در اختیار داشتن این سیستم (بدون فروش تکنولوژی)، روسیه را قادر به بازسازی موقعیت ژئوپلیتیک خود ساخته، به یک بازیگر جهانی واقعا تأثیرگذار صاحب ابزار کنترل اوضاع و پر نفوذ در جهان تبدیل می کند. در اختیار داشتن کانالهای بسته اطلاع رسانی، ابزار هدایت و استراق سمع رادیوئی، می توانند همان برگ برنده ای باشند که بلحاظ اهمیت، با شرکت در عملیات نظامی در یک ردیف قرار می گیرند. آینده ژئوپلیتیک روسیه، عملا با توسعه امکانات تکنولوژیکی صنایع نظامی برای ساخت تجهیزات ارتباطات جهانی، هدفدار و هوشمند بر پایه سیستم ماهواره ای، وابستگی مستقیم دارد.
***
لازم به ذکر است که نتایج سیاسی قتل رهبر جماهیری لیبی- بهیچوجه یک امر بدیع و تازه نیست. آن نظم جهانی که نه تنها بوسیله ایالات متحده آمریکا، حتی با شرکت متحدان اروپایی آن طراحی شده، فقط به کشورهای مغرب محدود نخواهد بود. تحمیل جنگ داخلی از خارج و به لیبی و عملا اشغال این کشور، در واقع آغاز مرحله بعدی فرارسیدن دوره سیر قهقرایی در بعد جهانی و بازگشت به ایده  های کاملا بدوی و خشن استعمار کهن است.
کشورهای غربی حق موجودیت و استقلال ملی جهان نو را برسمیت نمی شناسند. رژیمهای جوان ملی را که چشم انداز گذار از ساختار گروهبندیهای قومی- مذهبی به تشکل ملی را روشن می سازند، یکی بعد از دیگری از میان بر می دارند و دقیقا همین غرب مبتکر پروسه هدفمند تخریب دولت و ملت می باشد.
در جهان امروزی پروژه سلفی در شکل کاملا دیگری نمود می یابد و آشکارا به مسئله مبرم غرب در متن توسعه ترقیخواهانه سوسیالیستی مدل کشورهای عربی(در کلیت خود) تبدیل شده است. خلقها و ملتها، زمانیکه به اشکال مختلف، چه با ایدئولوژی سلفی و یا با نگرش جدایی خواهانه، با موازین نابودکننده مواجه می شوند، تخریب ایدئولوژیکی و مبنای ساختاری دولتهای جوان بوقوع می پیوندد.
تشکیل یک ملت بمعنای واقعی کلمه در مصر عملا منتفی شده است. گسترش مناقشات داخلی بر اساس خط دینی عربها (مسلمانان)- قبطی ها (مسیحیان)، نه فقط پایه ثبات داخلی، حتی همه منطقه را هم مین گذاری کرده است. چنین روندی در ایران نیز گر چه فعلا بطور پنهان از چشم غیرمتخصصان، با تمسک به اقلیتهای دینی و قومی در شرف تکوین است. منطق تعدیل کنندگان این پروسه روشن و قابل درک است. در شرایط هرج و مرج بهای هر گونه ذخایر شرطی چند برابر کاهش می یابد و روال حمل این ذخایر تا سطح فرمول شمارش ابتدایی، ساده می شود. گفتگو با خوانین محلی بسیار سهل تر از مذاکره با دولتی خواهد بود که از حمایت کشور و جامعه برخوردار می باشد.
***
همه آن مسائل قابل درک، همین است. این است که این بازگشت به تاریخ، این درجه سقوط اخلاقی و خونخواری برخی رهبران دنیای غرب، از نقطه نظر انسانی، انسان را تکان می دهد. در جستجوی شباهتهای تاریخی جنبه های عینی کاملا منطبق پروژه های ژئوپلیتیکی به مغز آدمی خطور می کند. در اینجا غرب امروزی درست پا در جای پای رایش نازیستی می گذارد. در چنین موردی، واقعیت «دیگری» را، آنجا که روسیه شورایی شکست خورد، می بینیم. بسیار جالب توجه است که تلاشهای «دلجویانه» قدرتهای غربی عیناًًََ تکرار می شود. سعی کردند با آنها مذاکره کنند، ملتی را قربانی دادند، باور داشتند که می توانند با آنها به توافق برسند، و بالاخره، هر بار با فریبکاری و خیانت مواجه شدند. تقریبا رضایت نفسانی خانم کلینتون از مرگ قذافی، شباهت عجیبی با روح خشونت پرستی هیتلر و یاران ایدئولوژیک او دارد. ایدئولوژی و روشهای دیپلوماتیک نیز کاملا شبیه هم هستند. هیتلر نیز  به همین ترتیب از حقوق اقلیت حمایت کرد، رژیم «دیکتاتوری» را سرنگون ساخت و ایده «صلح جهانی» را مطرح نمود.
اینک مهمترین مسئله روسیه عبارت از این است که زمانیکه سال ۴۱ نوبتی اش فرارسد، نمونه قذافی ثابت خواهد کرد که برقراری صلح بر مبنای گذشت، دور از احتمال است. رهبر لیبی همه خواستهای غرب را برآورده ساخت. در پاسخ، نیروهای ویژه ناتو جسم او را  برای دریدن در اختیار ازدحام گذاشتند. حتی، پسر او، معتصم را نیز به سرنوشت فاجعه آمیز دچار کردند.
درک این حرص شدید خونخواری و منطق غیراخلاقی، که رهبران دموکراسی غرب بنمایش می گذارند، بسیار مشکل است. امتناع آگاهانه از هومانیسم بعنوان مجموعه آن کیفیتهای اخلاقی که حق سرکردگی را به تمدن غرب اعطاء می کند، توسعه استراتژیک تمدن غرب را پشت علامت سؤال قرار می دهد.
تصور کنید پیش بینی آینده واقعی آمریکا و اتحادیه اروپا نیز همان اندازه غم انگیز می شد، اگر جنگ کثیف استعماری بعنوان تنها گزینه برای خروج از چنین وضعیتی انتخاب می شد.
اینک با احتمال قریب به یقین می توان گفت، که جای روسیه در فهرست عمومی کشورهای نامطلوب که موجودیت ملی و دولتی آنها باید برچیده شود، تعیین شده است. مسئله اصلی در این مورد عبارت از این است که روسیه می تواند ابتکار عمل را در روند تشکیل استعمار جهانی به سرپرستی ناتو بدست بگیرد یا نه. در اینجا ایدئولوژی هم می تواند بر محاسبات نادرست تفوق یابد. در آستانه جنگ در سال ۱۹۴۰، رهبری اتحاد شوروی، با حداکثر وضوح به رهبری رایش تفهیم کرد که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از چه امکاناتی برخوردار است. ولی این هم نتوانست از اجرای طرح «بارباروس»(۲) جلوگیری نماید. آن وقت منطق به بار ننشست و امروز هم ممکن است چنین شود.
تنها یک گزینه باقی مانده است: آماده شدن برای مقابله با حمله نظامی، همه آن کاری است که بخاطر پیروزی باید انجام داد. لازم به یادآوری است که دقیقاًَ ۷۰ سال قبل، بسیاریها علاقمند بودند که در روی جنازه روسیه عکس یادگاری بگیرند. کاملا محتمل است که چنین انسانهایی در آینده نیز یافت خواهند شد. ولی فعلا جنازه معمر قذافی به مهمترین موضوع عکس تبدیل شده است.
***
چنین برخورد خشن و غیراخلاقی ممکن است بسیاریها را بترساند. اما زندگی می آموزد، «اگر صلح می خواهی، بهر جنگ آماده شو!». و جنگ در سرتا سر جهان جریان دارد. دنیای غرب رهبران قانونی کشورها را ساقط کرده، از زندگی محروم می سازند، هر بار «صدور دموکراسی» به سیر قهقرائی جوامع و دولتها، به فاجعه انسانی، در اغلب موارد به نسل کشی گروههای قومی «غیرلازم» منتهی می شود.
این تصور که «انشاءالله گربه است»، تصوری احمقانه و کوته فکرانه است. نه، گربه نیست. همین جان مک کین، یکی از رهبران کلیدی حزب جمهوریخواه آمریکا، اخیراًَ روسیه را در فهرست کشورهای نوبتی وارد کرد.
توضیحات مترجم:
(۱)- جغرافی دانان و تاریخ نگاران عرب در قرون وسطی، تمامی اراضی واقع در غرب مصر شامل کشورهای امروزی لیبی، تونس، الجزایر، مراکش و صحرای غربی تا اندولس و همچنین، جزایر بالهاری، ساردین و سیسیل واقع در بخش غربی دریای مدیترانه  را مغرب می نامیدند که تا امروز هم در زبان عربی حفظ شده است(برداشت و تلخیص از ویکی پدیا بزبان روسی).
(۲)- طرح بارباروس- برگرفته از نام فریدریک بارباروس، یکی از سرکردگان جنگهای صلیبی، برنامه حمله آلمان فاشیستی به اتحاد شوروی بود. این طرح در ۲۱ ژوئیه سال ۱۹۴۰، زیر رهبری ژنرال پاولوس تنظیم و ۱۸ ماه دسامبر همان سال توسط فرماندهی ورماخت (ارتش آلمان) تصویب گردید. بر اساس همین طرح، روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱، ساعت ۳ و ۱۵ دقیقه بامداد بوقت مسکو، آلمان هیتلری از جبهه های غربی به اتحاد شوروی حمله کرد و جنگ کبیر میهنی آغاز شد(برداشت و تلخیص از ویکی پدیا بزبان روسی).


November 5th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی